بخش دهم نامه سی و یکم نهج البلاغه

متن:وَاعْلَمْ یَا بُنَیَّ أَنَّ أَحَبَّ مَا أَنْتَ آخِذٌ بِهِ إِلَیَّ مِنْ وَصِیَّتِی تَقْوَى اللهِ الاِقْتِصَارُ عَلَى مَا فَرَضَهُ اللهُ عَلَیْکَ، وَالاَْخْذُ بِمَا مَضَى عَلَیْهِ الاَْوَّلُونَ مِنْ آبَائِکَ، الصَّالِحُونَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِکَ، فَإِنَّهُمْ لَمْ یَدَعُوا أَنْ نَظَرُوا لاَِنْفُسِهِمْ کَمَا أَنْتَ نَاظِرٌ، وَفَکَّرُوا کَمَا أَنْتَ مُفَکِّرٌ، ثُمَّ رَدَّهُمْ آخِرُ ذَلِکَ إِلَى الاَْخْذِ بِمَا عَرَفُوا، الاِْمْسَاکِ عَمَّا لَمْ یُکَلَّفُوا، فَإِنْ أَبَتْ نَفْسُکَ أَنْ تَقْبَلَ ذَلِکَ دُونَ أَنْ تَعْلَمَ کَمَا عَلِمُوا فَلْیَکُنْ طَلَبُکَ ذَلِکَ بِتَفَهُّم وَتَعَلُّم، لاَ بِتَوَرُّطِ الشُّبُهَاتِ، وَعُلَقِ الْخُصُومَاتِ. وَابْدَأْ قَبْلَ نَظَرِکَ فِی ذَلِکَ بِالاِْسْتِعَانَةِ بِإِلَهِکَ، وَالرَّغْبَةِ إِلَیْهِ فِی تَوْفِیقِکَ، وَتَرْکِ کُلِّ شَائِبَة أَوْلَجَتْکَ فِی شُبْهَة، أَوْ أَسْلَمَتْکَ إِلَى ضَلاَلَة. فَإِنْ أَیْقَنْتَ أَنْ قَدْ صَفَا قَلْبُکَ فَخَشَعَ، وَتَمَّ رَأْیُکَ فَاجْتَمَعَ، وَکَانَ هَمُّکَ فِی ذَلِکَ هَمّاً وَاحِداً، فَانْظُرْ فِیمَا فَسَّرْتُ لَکَ، وَإِنْ لَمْ یَجْتَمِعْ لَکَ مَا تُحِبُّ مِنْ نَفْسِکَ، وَفَرَاغِ نَظَرِکَ وَفِکْرِکَ، فَاعْلَمْ أَنَّکَ إِنَّمَا تَخْبِطُ الْعَشْوَاءَ، وَتَتَوَرَّطُ الظَّلْمَاءَ. وَلَیْسَ طَالِبُ الدِّینِ مَنْ خَبَطَ أَوْ خَلَطَ وَالاِْمْسَاکُ عَنْ ذَلِکَ أَمْثَلُ.
ترجمه:
پسرم! بدان محبوب ترین چیزى که از میان وصایایم باید به آن تمسک جویى، تقوا و پرهیزکارى است و اکتفا به آنچه خداوند بر تو فرض و لازم شمرده است و حرکت در راهى که پدرانت در گذشته آن را پیموده اند و صالحان از خاندانت از آن راه رفته اند، زیرا همان گونه که تو درباره خویش نظر مى کنى آنها نیز درباره خود نظر کرده اند و آن گونه که تو (براى صلاح خویشتن) مى اندیشى آنها نیز مى اندیشیدند (با این تفاوت که آنها تجارب خود را براى توبه یادگار گذاشته اند)
سرانجام فکر و اندیشه، آنها را به جایى رسانید که آنچه را به خوبى شناخته اند بگیرند و آنچه را (که مبهم است و) به آن مکلف نیستند رها سازند. اگر روح و جان تو از قبول آن ابا دارد و مى خواهى که تا آگاه نشوى اقدام نکنى مى بایست (از طریق صحیح این راه را بپویى و) این خواسته با فهم و دقت و تعلم باشد نه از طریق فرو رفتن در شبهات و تمسک جستن به دشمنى ها و خصومت ها.
(اضافه بر این) پیش از آنکه در طریق آگاهى در این امور گام نهى از خداوندت استعانت بجوى و براى توفیق، رغبت و میل، نشان ده و از هر گونه عاملى که موجب خلل در افکار تو شود یا تو را به شبهه اى افکند یا تسلیم گمراهى کند بپرهیز.
هرگاه یقین کردى قلب و روحت صفا یافته و در برابر حق خاضع شده و رأیت به کمال پیوسته و تمرکز یافته و تصمیم تو در این باره تصمیم واحدى گشته (و از هر چه غیر از آن است صرف نظر کرده اى) در این صورت به آنچه براى تو (در این وصیّت نامه) توضیح داده ام دقت کن (تا نتیجه مطلوب را بگیرى) و اگر آنچه را در این زمینه دوست مى دارى (از شرایطى که گفتم) برایت فراهم نشد و فراغت خاطر و آمادگى فکر حاصل نکردى، بدان در طریقى گام مى نهى که همچون شترى که چشمانش ضعیف است به سوى پرتگاه پیش مى روى و در میان تاریکى ها غوطهور مى شوى و کسى که گرفتار اشتباه و خلط حق با باطل است نمى تواند طالب دین باشد و با این حال اگر وارد این مرحله نشوى بهتر است.
 شرح و تفسیر
 از پیمودن راه هاى مشکوک بپرهیز
امام(علیه السلام) در این بخش از وصیّت نامه اندرزهاى مهمى به فرزندش مى دهد و مقدم بر همه چیز او را به تقواى الهى و قناعت به فرایض و احکامِ روشن خداوند و پرهیز از گام نهادن در راه هاى مشکوک دعوت مى کند مى فرماید: «پسرم بدان محبوب ترین چیزى که از میان وصایایم باید به آن تمسک جویى، تقوا و پرهیزکارى است و اکتفا به آنچه خداوند بر تو فرض و لازم شمرده است و حرکت در راهى که پدرانت در گذشته آن را پیموده اند و صالحان از خاندانت از آن راه رفته اند»; (وَاعْلَمْ یَا بُنَیَّ أَنَّ أَحَبَّ مَا أَنْتَ آخِذٌ بِهِ إِلَیَّ مِنْ وَصِیَّتِی تَقْوَى اللهِ وَالاِقْتِصَارُ عَلَى مَا فَرَضَهُ اللهُ عَلَیْکَ، وَالاَْخْذُ بِمَا مَضَى عَلَیْهِ الاَْوَّلُونَ مِنْ آبَائِکَ، وَالصَّالِحُونَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِکَ).
بى شک تقواى الهى مهم ترین وصیّت همه اولیاى خداست و زاد و توشه قیامت و برگه ورود در بهشت و معیارِ امتیاز انسان ها بر یکدیگر است و به همین دلیل در همه خطبه هاى نماز جمعه به آن توصیه مى شود و بر آن تأکید مىورزند. تقوا که همان حالت خداترسى درونى و مسئولیت پذیرى واقعى است انسان را از هرگونه گناه باز مى دارد.
جمله «وَالاِقْتِصَارُ عَلَى مَا فَرَضَهُ اللهُ عَلَیْکَ» به این معنا نیست که تنها به واجبات قناعت کن و از مستحبات و سنن بپرهیز، بلکه اشاره به نکته اى است که در ادامه سخن مى آید و آن پرهیز از امورى است که در شریعت مسکوت مانده و کسى در برابر آن مسئولیت ندارد و یا دسترسى به آن میسر نیست; مانند معرفت به کنه ذات خداوند.
جمله «وَالصَّالِحُونَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِکَ» اشاره به پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و شخص على(علیه السلام)و عبدالمطلب و حمزه و ابوطالب و جعفر(علیهم السلام) است.
آن گاه امام(علیه السلام) به ذکر دلیل بر این مطلب پرداخته مى فرماید: «زیرا همان گونه که تو درباره خویش نظر مى کنى آنها نیز درباره خود نظر کرده اند و آن گونه که تو (براى صلاح خویشتن) مى اندیشى آنها نیز مى اندیشیدند (با این تفاوت که آنها تجارب خویش را براى تو به یادگار گذاشتند) سرانجام فکر و اندیشه، آنها را به آنجا رسانید که آنچه را به خوبى شناخته اند بگیرند و آنچه را (که مبهم است و) به آن مکلف نیستند رها سازند»; (فَإِنَّهُمْ لَمْ یَدَعُوا أَنْ نَظَرُوا لاَِنْفُسِهِمْ کَمَا أَنْتَ نَاظِرٌ، وَفَکَّرُوا کَمَا أَنْتَ مُفَکِّرٌ، ثُمَّ رَدَّهُمْ آخِرُ ذَلِکَ إِلَى الاَْخْذِ بِمَا عَرَفُوا، وَالاِْمْسَاکِ عَمَّا لَمْ یُکَلَّفُوا).
این سخن نیز ناظر به آن است که در مسائل مربوط به دین، امورى است که باید دنبال شود و عدم آگاهى بر آنها عذر نیست، بلکه همه باید آن را فرا گیرند و امورى است که یا از تحت قدرت انسان بیرون است; مانند معرفت کنه ذات خداوند که هیچ پیامبر مرسلى هم نمى تواند به آن برسد و یا از امورى است که خداوند به لطف و کرمش بر بندگانش تخفیف داده و آنها را بدان مکلف نساخته است; ولى اگر اصرار بر آن کنند ممکن است تکلیف به آن دامانشان را بگیرد; مانند آنچه در داستان بنى اسرائیل مربوط به ذبح گاو مخصوص آمده که اگر اصرار در سؤال از جزئیات آن نداشتند، هر گاوى را ذبح مى کردند کافى بود ولى اصرار بیش از حد آنها سبب شد چندان اوصاف مختلفى براى گاو مزبور ذکر شود که در دستیابى به آن دچار مشکل شوند.
نیز مانند آنچه درباره حج در روایتى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) آمده است که روزى خطبه اى خواند و درباره وجوب حج سخن گفت. شخصى به نام عکاشه و طبق روایتى سراقه گفت: اى رسول خدا! آیا همه سال واجب است؟ پیامبر(صلى الله علیه وآله)سکوت کرد و جوابى نگفت و او دو یا سه بار سؤالش را تکرار کرد. رسول خدا(صلى الله علیه وآله) ناراحت شد و فرمود: واى بر تو اگر بگویم آرى، هر سال بر شما واجب مى شود و قدرت نخواهید داشت، بنابراین آنجا که سکوت مى کنم سکوت کنید، زیرا کسانى که پیش از شما بودند بر اثر کثرت سؤال گرفتار شدند، بنابراین هنگامى که شما را به چیزى امر کردم به آن اندازه که توانایى دارید انجام دهید.(1)
در حدیثى دیگر از امام امیرالمؤمنین(علیه السلام) مى خوانیم که خطبه اى ایراد فرمود و گفت: «إِنَّ اللهَ حَدَّ حُدُوداً فَلاَ تَعْتَدُوهَا وَفَرَضَ فَرَائِضَ فَلاَ تَنْقُصُوهَا وَسَکَتَ عَنْ أَشْیَاءَ لَمْ یَسْکُتْ عَنْهَا نِسْیَاناً فَلاَ تَکَلَّفُوهَا رَحْمَةً مِنَ اللهِ لَکُمْ فَاقْبَلُوهَا; خداوند حدود و مرزهایى (براى حلال و حرام) قرار داده از آن تجاوز نکنید و واجباتى را لازم شمرده از آن کم نگذارید و نسبت به امورى ساکت شده و این سکوت به خاطر نسیان نبوده، در برابر آن اصرار نکنید. این رحمت خداست (و تخفیف الهى) براى شما پس آن را بپذیرید».(2)
سپس در ادامه سخن مى فرماید: «اگر (این پیشنهاد را نمى خواهى قبول کنى و) روح و جان تو از قبول آن ابا دارد و مى خواهى که تا آگاه نشوى اقدام نکنى مى بایست (از طریق صحیح این راه را بپویى و) این خواسته با فهم و دقت و تعلم باشد نه از طریق فرو رفتن در شبهات و تمسک جستن به دشمنى ها و خصومت ها.
(اضافه بر این) پیش از آنکه در طریق آگاهى در این امور گام نهى از خداوندت استعانت بجوى و براى توفیق، رغبت و میل، نشان ده و از هرگونه عاملى که موجب خلل در افکار تو شود یا تو را به شبهه اى افکند یا تسلیم گمراهى کند بپرهیز»; (فَإِنْ أَبَتْ نَفْسُکَ أَنْ تَقْبَلَ ذَلِکَ دُونَ أَنْ تَعْلَمَ کَمَا عَلِمُوا فَلْیَکُنْ طَلَبُکَ ذَلِکَ بِتَفَهُّم وَتَعَلُّم، لاَ بِتَوَرُّطِ الشُّبُهَاتِ، وَعُلَقِ الْخُصُومَاتِ. وَابْدَأْ قَبْلَ نَظَرِکَ فِی ذَلِکَ بِالاِسْتِعَانَةِ بِإِلَهِکَ، وَالرَّغْبَةِ إِلَیْهِ فِی تَوْفِیقِکَ، وَتَرْکِ کُلِّ شَائِبَة أَوْلَجَتْکَ(3) فِی شُبْهَة، أَوْ أَسْلَمَتْکَ إِلَى ضَلاَلَة).
عصاره کلام امام(علیه السلام) در اینجا این است که براى رسیدن به حق دو راه در پیش دارى; یکى راه پیروى از پیشینیان صالح از خاندانت و استفاده از تجربیات بسیار سودمند آنها که راهى است نسبتا آسان و بى خطر. راه دوم، راه اجتهاد شخصى است که خودت وارد میدان شوى و حق را از باطل بشناسى و پیمودن این راه چهار شرط دارد:
نخست اینکه در هر موضوعى نیک بیندیشى و دقت کنى و دیگر اینکه از فرو رفتن در شبهات یا تمسک جستن به تعصب یا خصومات بپرهیزى و سوم اینکه از خداى خود استعانت بجویى و از او بخواهى که تو را در پیمودن این راه کمک کند و چهارم اینکه از هر امر مشکوکى که ممکن است منتهى به ورود در شبهه اى شود یا تو را به گمراهى بکشاند بپرهیزى.
سپس امام(علیه السلام) در ادامه این سخن، نکته را روشن مى کند که تنها سخنان سودمند و پربار و مؤثرِ من کافى نیست; آمادگى در وجود تو نیز از شرایط تأثیر محسوب مى شود و به تعبیر دیگر همان گونه که فاعلیت فاعل شرط است، قابلیت قابل نیز لازم است، از این رو براى آماده ساختن قلب و جان فرزندش براى پذیرش این وصایا مى فرماید:
«هر گاه یقین کردى قلب و روحت صفا یافته و در برابر حق خاضع شده و رأیت به کمال پیوسته و تمرکز یافته و تصمیم تو در این باره تصمیم واحدى گشته (و از هر چه غیر از آن است صرف نظر کرده اى) در این صورت به آنچه براى تو (در این وصیّت نامه) توضیح داده ام دقت کن (تا نتیجه مطلوب را بگیرى)»; (فَإِنْ أَیْقَنْتَ أَنْ قَدْ صَفَا قَلْبُکَ فَخَشَعَ، وَتَمَّ رَأْیُکَ فَاجْتَمَعَ، وَکَانَ هَمُّکَ فِی ذَلِکَ هَمّاً وَاحِداً، فَانْظُرْ فِیمَا فَسَّرْتُ لَکَ).
مسلم کسانى که قلبى تاریک و مملوّ از تعصب ها و هوا و هوس دارند و فکرشان چندین جا مشغول است; گاه در فکر حفظ مقامند و گاه در فکر جمع اموال و گاه به دنبال هوا و هوس هاى دیگر، نمى توانند از نصایح و اندرزهاى سودمند و بیدار کننده، هرچند گوینده اش امام(علیه السلام) باشد بهره بگیرند. به همین دلیل آیات قرآن که در تأثیرش جاى هیچ تردید نیست، گروهى را هدایت مى کند و در گروهى از تیره دلان لجوج اثرى ندارد و یا اثر معکوس دارد. در سوره توبه آیه 124 و 125 مى خوانیم: «(وَإِذا ما أُنْزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُمْ مَّنْ یَقُولُ أَیُّکُمْ زادَتْهُ هذِهِ إِیماناً فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَزادَتْهُمْ إِیماناً وَهُمْ یَسْتَبْشِرُونَ * وَأَمَّا الَّذِینَ فِى قُلُوبِهِمْ مَّرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَى رِجْسِهِمْ وَماتُوا وَهُمْ کافِرُون); و هنگامى که سوره اى نازل مى شود بعضى از آنان (به دیگرى) مى گویند: این سوره ایمان کدام یک از شما را افزون ساخت (به آنان بگو:) اما کسانى که ایمان آورده اند بر ایمانشان افزوده است و آنها (به فضل و رحمت الهى) خوشحالند * و اما کسانى که در دل هایشان بیمارى است، پلیدى بر پلیدیشان افزوده; و از دنیا رفتند در حالى که کافر بودند».
و به گفته شاعر:
باران که در لطافت طبعش خلاف نیست *** در باغ لاله روید و در شوره زار خس
حضرت در ادامه این سخن مى افزاید: «و اگر آنچه را در این زمینه دوست مى دارى (از شرایطى که گفتم) برایت فراهم نشد و فراغت خاطر و آمادگى فکر حاصل نکردى، بدان در طریقى گام مى نهى که همچون شترى که چشمانش ضعیف است به سوى پرتگاه پیش مى روى و در میان تاریکى ها غوطه ور مى شوى و کسى که گرفتار اشتباه و خلط حق با باطل است نمى تواند طالب دین باشد و با این حال اگر وارد این مرحله نشوى بهتر است»; (وَإِنْ لَمْ یَجْتَمِعْ لَکَ مَا تُحِبُّ مِنْ نَفْسِکَ، وَفَرَاغِ نَظَرِکَ وَفِکْرِکَ، فَاعْلَمْ أَنَّکَ إِنَّمَا تَخْبِطُ الْعَشْوَاءَ(4)، وَتَتَوَرَّطُ(5)الظَّلْمَاءَ وَلَیْسَ طَالِبُ الدِّینِ مَنْ خَبَطَ أَوْ خَلَطَ، وَالاِْمْسَاکُ عَنْ ذَلِکَ أَمْثَلُ(6)).
امام(علیه السلام) بدین وسیله به فرزندش هشدار مى دهد که براى نتیجه گرفتن از این وصیّت نامه خود را آماده سازد، اراده و تصمیم جدى بگیرد و از آنچه مایه پراکندگى فکر و خیال اوست جداً بپرهیزد، دامن همت به کمر بزند و با گام هاى استوار وارد میدان شود و گوش دل را به سخنان امام(علیه السلام) بسپارد تا بتواند به سر منزل مقصود و سعادت مطلوب برسد. در غیر این صورت، بیهوده خود را خسته مى کند و در این راه گام مى نهد.
پی نوشت ها:
1 . بحارالانوار، ج 22، ص 31.
2 . وسائل الشیعه، ج 18، ص 129، ابواب صفات قاضى، باب 12، ح 61.
3 . «اَوْلَجَتک» از ریشه «ایلاج» و از ریشه «ولوج» به معناى داخل شدن در مکان محدود گرفته شده و هنگامى که به باب افعال مى رود معناى متعدى پیدا مى کند، بنابراین «أوْلَج» یعنى داخل کرد شخص یا چیزى را.
4 . «عَشْواء» در اصل به معناى شترى است که چشم ضعیفى دارد و به همین دلیل مسیر خود را اشتباه و متمایل به چپ و راست مى رود. سپس به هر انسانى که چنین باشد اطلاق شده است.
5 . «تَتَوَرَّطَ» از ریشه «تورط» بر وزن «توکل» به معناى افتادن در جایى است که رهایى از آن مشکل یا غیر ممکن باشد.
6 . «اَمْثل» از ریشه «مثول» بر وزن «طلوع» به معناى افضل و برتر است و جمع آن «اماثل» و «مُثُل» بر وزن «کتب» است.





نظرات:

zamin-shenas
«zamin-shenas» می‌گوید:
«وبلاگتون قشنگه . اما بنظر من شما كه 40 سال داري براي مردم حرف ميزني اول بايد خودتونو بشناسين بعد علي رو چشمتونم روشن ديگه نميتونم وارد روم شم از عدالت علي چيزي ميدونستين محدودم نميكردين بايد جواب سختي به علي بدين وقتي....»




گزارش تخلف
بعدی